خوش آن ساعت که یار از در، در آیودشب هجرون و روز غم سرآیودز دل بیرون کنم جان را به صد شوقهمی واجم که جایش دلبر آیود
ته دوری از برم دل در برم نیستهوای دیگری اندر سرم نیستبه جان دلبرم کز هر دو عالمتمنای دگر جز دلبرم نیست