پتــــو

پتو ۲ نفر

پتــــو

پتو ۲ نفر

:(

نازک آرای تن ساقه گلی،

که به جانش کشتم

و به جان دادمش آب

ای دریغا به برم میشکند...

خودت میدونی چقدر دوستت دارم.. :***

سلام گل ناز نازیه من.. پتوی (؟) من..!

 

1-                  صبح رفتم پیک نیک

2-                  ساعت 9 اینا رسیدیم

3-                  موبایل آنتن نداد sms هام Fail شدن

4-                  رفتیم برگشتیم ساعت 2:30 برگشتیم

5-                  ساعت 2:32 بهت زنگ زدم بر نداشتی

6-                  ساعت 2:34 تو پتو پست زدی

7-                  از همون 2:32 زنگیدم تا 2:40 اما جواب نمیدادی.. miss..

8-                  رفتیم رسیدیم (ساعت 3:30) باز به اونجا که آنتن داد (برای نماز) میتونستم بات حرف بزنم .. باز زنگ زدم

9-                  باز بر نداشتی

10-              رو خط خودت زدم : خاموش است..

11-              رو 27 زدم : busy !!

12-              بازم زنگ زدم بر نداشتی..

13-              Smsهام بی جواب موند..

14-              بعد از نیم ساعت زنگ زدی(نمیشد حرف بزنمو آنتن نداد آخرش): حالا دیدم زنگ زده بودی !!

15-              ساعت 4:15 sms زدی : دارم تو پتو مینویسم !!! (بعد از نزدیک 2 ساعت)

16-              بعدم که دیگه رسیدم..

17-              دوستت دارم.. این چیزا اصلا مهم نیست.. دیگه حق گیر دادن هم ندارم.. اصلا چه حقی دارم؟ L باز قدیما اگه میگفتم یه چیزی..

18-              الان دیگه به من چه ربطی داره؟ حق ندارم ! دلت می خواد.. دوست داری..

19-       اما من همه جوره دوستت دارم و دوست ندارم ناراحتت کنم.. خودتم میدونی.. و میدونی هم چقدر برام مهمی که به محض رسیدن به تو زنگیدم..

20-              مهم نیست.. مهم اینه که هم دیگه را داریم و از با هم بودن (حتی همین اندازه..) هم خوشحالیم.. پس

 

LovetDaram

عزیزم.. :*

ای سفر کرده دلم تنگه برات...

کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟
اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟
دست از من چرا کشیدی؟ که پیش چشمم ره دگر رفتی؟
بیا به بالینم که جان مسکینم تاب غم دگر ندارد جز بر تو نظر ندارد
جان بی تو ثمر ندارد مگر چه کردم که بی خبر رفتی
چه قصه ها که از وفا گفتی با من
تو بی محبتی کنون جانا یا من؟!
تو چون آن شرر به خدا خبر ز خدا نداری
رود آتش سر آن سرا که تو پا گذاری
سوز دلم را تو ندانی آتش جانم ننشانی
با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که خریدار تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که سزاوار تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبری ز تو آرد
به کس دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
با غمت در آمیزم از بلا نپرهیزم
پیش از آن برم بنشین کز میانه برخیزم
رو به تو کردم به خدا خو به تو کردم که خریدار تو باشم
دل به تو بستم به امیدت بنشستم که سزاوار تو باشم
چه شود اگر نفس سحر خبری ز تو آرد
به کس دگر نکنم نظر که دلم نگذارد
رفتی و صبر و قرار مرا بردی
طاقت این دل زار مرا بردی
کجا سفر رفتی؟ که بی خبر رفتی؟
اشکم را چرا ندیدی؟ از من دل چرا بریدی؟
دست از من چرا کشیدی؟ که پیش چشمم ره دگر رفتی؟

ازدواجمون تموم شد..

سلام

خب بالاخره دیشبم یه شب بود.. هر شروعی به پایانی هم داره.. محرمیت ما هم از این قاعده مستثنی نبود..

اینجا میبوسمت.. :*

دوستت دارم.. :X

:***‌ سینما - مچد جمعه ...

سلام خوشگلم.. امروز هم دیدمت.. هر چند خیلی کارات با اون چیزایی که برات تعریف کرده بودم دقیقا برعکسش بود اما مهم نیست.. مهم اینه که میدونی با این کارا نمیتونی من را از خودت برونی.. با اینکه اون جوری لباس پوشیده بودی و همه موهات از پشت سرت پیدا بود و شالت هم اصلا بیشتر وقتا رو سرت نبود و گردنت هم تا سینه ت باز بود و همه قورتت دادند (اسمش هم هست مال منی..) و بازم مثل قدیما شده بودی .. اما میدونی با این کارا نمیتونی من را از خودت برونی..

امروز هم خوش گذشت.. اول اومدم دم خونتون یه کم منتظر موندم.. خیلی گرم بود.. خیلییییییییییییییییییی... خیس خیس شدم !! بعد اومدی.. به جا کلاس رفتیم سینما بعد هم مسجد جمعه و میدان میر و بازارچه و ... بعد هم اون خوشگلا را خریدی.. بعد هم خونه.. یه عالمه بوست کردم باز خوردمت و خلاصه خیلی خوش گذشت.. خیلی .. بعد هم که رفتی گلم.. خیلی خوشگلی.. دوستت دارم J

 

برای سومین بار.. خیلی توپ بود گلم.. :*

واییییییی عجب توپ بوده این چند روز ! انقدر توپ که حتی وقت نشده بیاییم اینجا بنویسیم !!

اون از جمعه .. دوست دارم کامل بگم

صبح ساعت ۳:۳۰ بیدار شدم.. خواب بودی هنوز و گوشیت خاموش ! بعد از یه ذره وقت بیدار شدی و با هم هماهنگ شدیم.. ساعت ۵:۲۰ دم کوچتون سریع رفتیم دم آژانس و بعد از یه عالمه معطلی و از این ور به اون ور شدن و اینا راه افتادیم به سمت کاشان.. وای یادش به خیر.. ساعت ۱۰ اینا بود که رسیدیم به کاشان و بعدش هم وفتیم نیاسر.. توی غار یادش به خیر چقدر خوش گذشت بعد هم بقیه جاها.. بعد هم کاشان ناهار .. یادش به خیر همه بین راه را توی بغلم لالا کرده بودی.. چقدر ناز.. چقدر بوست کردم.. چقدر خوردمت.. بعد هم از اون جا تا ابیانه.. پیش هم بودیم.. چقدر خوب بود.. وای ابیانه که دیگه حرف نداشت توی اون باغ به این خوشگلی.. چقدر خوش گذشت.. تاحالا ۳ بار با این بار.. اول خونه ما.. دوم مبارکه.. حالا هم ابیانه.. چقدر خوش گذشت.. بعد هم برگشتیم و رسوندمت خونه و رفتی گلم خونه.. دوستت دارم گلم.. خیلی

 

:*

شالا زود فردا بشه ! سینما

بعدشم زود پس فردا بشه ! سفر !

عزیزم دیروز سرم زده.. دوستت دارم

باشه

باشه هر کاری دوس داری بکن بیبین چیطور میشد

می سوزم از اشتیاقت،در آتشم از فراقت ...

هرچه کنی بکن ، مکن

 ترک مـن ای نگـار من

عزیزه دلم رفته سفر.... خدا به همرات گل قشنگم !

بی همگان به سر شود بی تو به سر نشود

داغ تو دارد این دلم جای د گر نمی شود

بی تو برای شاعری واژه خبر نمی شود

بغض دوباره دیدن ات هست و بدر نمی شود

فکر رسیدن به تو فکررسیدن به من

از تو به خود رسیده ام این که سفر نمی شود

بی همگان به سر شود بی تو به سر نشود

داغ تو دارد این دلم جای د گر نمی شود

دلم اگر به دست تو به نیزه ای نشان شود

برای زخم نیزه ات سینه سپر نمی شود

صبوری و تحمل ات همیشه پشت شیشه ها

پنجره جز به بغض تو ابری و تر نمی شود

بی همگان به سر شود بی تو به سر نشود

داغ تو دارد این دلم جای د گر نمی شود

صبور خوب خانگی شریک ضجه های من

خنده ی خسته بودنم زنگ خطر نمی شود

حادثه ی یکی شدن حادثه یی ساده نبود

مرد تو جز تو از کسی زیر و زبر نمی شود

بی همگان به سر شود بی تو به سر نشود

داغ تو دارد این دلم جای د گر نمی شود

به فکر سر سپردن ام به اعتماد شانه ات

گریه یی بخشایش من که بی ثمر نمی شود

همیشگی ترین من لاله ی نازنین من

ا که جز به رنگ تو دگر سحر نمی شود

بی همگان به سر شود بی تو به سر نشود

داغ تو دارد این دلم جای د گر نمی شود 

 

خاطره دیروز..

سلام

خوب نمیدونم چی بگم !

اینجا را درست کردیم که دفتر خاطره باشه دیگه !  خب پس منم از دیروز میگم.. با همه دعواهاش بازم خیلی خوب بود..

از اولش کعه صبح تونستم ببوسمت  به محضی که دیدمت بعد دعوا کردیم بعد رفتیم مرکز اصفهان شناسی  کتابخونه دعوا  و بعد دانشگاه اصفهان و دعوا عزیزم دوستت دارم به خاطر حرف های بدم معذرت میخوام  بعد هم که رفتیم دانشگاه خودمون عزیز دلم .. بازم دعوا دم سالن میردامادی  و بعد هم کارنامه کلی و این چیزا و بعد هم اومدیم برگردیم..  به به ..  عجب باغ خوبی بود !  چه خاطره خوبی از اون مسیر تو فکرم مونده..  چقدر خوب بود.. دوستت دارم عزیزم خیلی

بعد هم از اونجا تا شهر رو شونه م خوابیدی و بعد هم ناهار شهرزاد عزیزم.. بعد هم خونه.. فدات بشم خیلی خوش گذشت دوست دارم

 

حذف..

خیلیه آدم همه ش اینجا افتاده باشه و یه چیزی اینجا ننویسه.. بعضی وقتا میگم این وبلاگی که درست کردیم به چه درد.. ای..

تا میام تو وبلاگ چیزی بنویسم یه گزینه هست اون پایین همه ش داره بهم چشمک میزنه؛ ¤حذف وبلاگ¤

امیدوارم اون روز نرسه..

عنوان نمیخواد :(

سلام

کاش این یه نگرانی هم زود تموم بشه :(

قبض موبایل.. پرینت.. :(

...

سلام

امشبم رفتیم با هم

اول آموزشگاه نغمه گشایش

بعد پیتزا یک

بعدم مستر پیچ..