گلپونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده ام تنهای تنها
من مانده ام تنها میان سیل غم ها
گلپونه ها بی هم زبانی آتشم زد
گلپونه ها نا مهربانی آتشم زد
می خواهم امشب تا سحر گاهان بخوانم
افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم