از برت دامن کشان
رفتم ای نا مهربان
از من آزرده دل
کی دگر بینی نشان
رفتم که رفتم
رفتم که رفتم
از من دیوانه بگذر
بگذر ای جانانه بگذر
هر چه بودی هر چه بودم
بی خبر رفتم که رفتم
رفتم که رفتم
شمع بزم دیگران شو
جامه دست دیگران شو
هر چه بودی هر چه بودم
بی وفا رفتم که رفتم
رفتم که رفتم
بعد از این بعد از این
کن فراموشم که رفتم
دیگر از دست تو
می نمی نوشم که مستم
با دل دیر آشنا
گشتم از دامت رها
بی وفا بی وفا بی وفا
رفتم که رفتم
رفتم که رفتم
"شمع بزم دیگران شو
جامه دست دیگران شو"
جامه=لباس
توی شعر منظور جامِ شرابه :
جامِ دست دیگران شو....
کجا می خای بری؟ منم بات میام...
salam, man shadidan donbale in ahangam age dari khaheshan baram email kon!! merci