سلام! (نمیگم عزیزم چون هم میترسم هم میگی لوس نشو)
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش و جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم، به در برند بدوشم
مرا به هیچ به دادی و من هنوز برآنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تن درست ملامت کند چو من بخروشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند می ننیوشم
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
نمیدونم برای چی منتظرم اینجا سر بزنی... به قول خودت خیلی پرروام!! دیشب یه عالمه دعوام کردی بعدشم یه حرفای بدی زدی... حق داشتی خب اذیتت کردم ولی خب منم میخاسم ببینمت....
مزاحمت نمیشم دیگه! صبر میکنم تا برگردی.. فقط زود بیا من منتظرتم
هر روز باهام بدتر میشی... چیکار کنم؟ بم بگوووووووووووووووو