کجایی در شب هجران که زاریهای من بینی | چو شمع از چشم گریان اشکباریهای من بینی | |
کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش میدیدی | که امشب گریههای زار و زاریهای من بینی | |
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده | که از جام غمت خونابه خواریهای من بینی | |
شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان | نشینی با من و شب زندهداریهای من بینی | |
شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم | که یار من شوی ای یار و یاریهای من بینی | |
برای امتحان تا میتوانی بار درد و غم | بنه بر دوش من تا بردباریهای من بینی |
شب بخیر عزیز دلم :*